باران را دوست دارم
باران را دوست دارم
چون وقتي گريه مي كنم
كسي اشكهايم را نمي بيند
تاريكي را دوست دارم
چون خيلي چيزهايي
كه نميخوام نمي بينم
اينجا جلوتر نميشه رفت
آدمها از دور ديدني ترند

در دادگاه عشق
قسمم قلبم بود
وكيلم دلم بود
و حضار جمعي از عاشقان و دلسوختگان
قاضي نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام كرد
پس محكوم شدم به تنهايي و مرگ
كنار چوبه ي دار از من خواستند تا آخرين خواسته ام را بگويم
و من گفتم به تو بگويند:
" دوستت دارم"




گويند كه مكتب عشق را 10 كلاس است:
1. نگاه
2. عشق
3. مهر و محبت
4. عاطفه و احساس
5. دوستي
6. خواستن
7. بوسه
8. ازدواج
9. زندگي
10. مرگ

من كه از بازترين پنجره با مردم اين ناحيه صحبت كردم
حرفي از جنس زمان نشنيدم
هيچ چشمي عاشقانه به زمين خيره نبود
كسي از ديدن يك باغچه مجذوب نشد
شاعري ديدم
هنگام خطاب
به گل سوسن مي گفت: " شما "

دنيا 2 روز است:
يك روز با تو و يك روز بر عليه تو
روزي كه با توست مغرور نباش
و روزي كه برعليه توست صبور باش
هردو پايان پذيرند.

يادگاري هايت در نزد من به امانت خواهد ماند و در مقابل آنها تنها قطره اشكي به نماد رسيد به تو خواهم داد.

سلام به همه دوستایی که منو تو این کار یاری کردن